شرایط تحقق و ثبوت ارتداد
تحقق و ثبوت ارتداد و کفر مسلمان شرایطى دارد که اگر همه یا بخشى از این شرایط تحقق نیابد نمىتوان به ارتداد کسى حکم کرد و احکام فقهى ارتداد را درباره او جارى دانست. این شرایط عبارتند از:
الف- بلوغ: به نظر فقهاى امامیه[1] و برخى فقهاى اهل سنت[2] بلوغ شرعى از شرایط تحقق ارتداد است،
ب- عقل: بر پایه این شرط، اگر مجنون دست از اسلام بردارد یا سخن و عمل کفرآمیزى از او سرزند مرتد نخواهد بود، زیرا بر مجنون نیز مانند طفل نابالغ تکلیفى نیست.[3] پیامبر اکرم (ص) فرمود: رفع القلم عن ثلاثة: عن النائم حتى یستیقظ و عن الصبى حتى یحتلم و عنالمجنون حتى یعقل؛[4] سه گروه تکلیف ندارند: شخصی که خوابیده است تازمانی که بیدار نشده است تکلیف ندارد، کودکی که هنوز بالغ نشده و دیوانه تا زمانی که عاقل شود.
ج- اختیار: اگر تغییر عقیده یا انکار ضروریات دین با اکراه واجبار دیگران صورت گیرد ارتداد محقق نمىشود[5]، چنان که قرآن کریم کسانى را که با اجبار سخنان کفرآمیز بر زبان برانند از ارتداد و مجازات آن استثنا کرده و مىفرماید: «مَنْ کَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِیمانِهِ إِلّا مَنْ أُکْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإِیمانِ وَلکِنْ مَنْ شَرَحَ بِالکُفْرِ صَدْراً فَعَلَیْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ»؛[6] هرکس پس از ایمان آوردن خود به خدا کفر ورزد عذابى سخت خواهد داشت، مگر آن که مجبور شده ولى قلبش به ایمان اطمینان دارد، لیکن هرکس سینهاش به کفر گشاده گردد خشم خدا بر آنان است و برایشان عذاب بزرگ خواهد بود.
د- قصد: کسى که عمل یا گفتارى کفرآمیز از او سر مىزند باید در عمل یا گفتارش قصد جدّى داشته باشد و با توجه و هوشیارى سخن یا عملى را مرتکب شود، اما اگر از روى غفلت، سهو، مزاح، خواب یا بىهوشى، دین و ضروریات آن را انکار کند و یا عمل کفرآمیزى از او سر زند مرتد و کافر نخواهد شد.[7]
برخى روایات کارها یا سخنانى که بدون قصد جدّى از انسانها صادر شود بدون اثر دانسته شده که تکلیف و کیفرى در پى ندارد، پیامبر اکرم (ص) فرمود: رفع عن أمّتی تسعة، الخطأ والنسیان و ما أکرهُوا علیه و ما لا یطیقون و ما لایعلمون و ما اضطرّوا الیه ...؛[8] از امت من نه چیز برداشته شده است: کارها یا سخنان برخاسته از خطا، فراموشى یا اجبار یا کارهایى که از توان آنان خارج است یا به آن جهل یا اضطرار دارند ...».
[1] - جواهرالکلام، ج 41، ص 609 و الموسوعة الفقهیه، ج 2، ص 22
[2] -الفقه على مذاهب الاربعه، ج 5، ص 35 و الفقه الاسلامى، ج 7، ص 5579
[3] - المبسوط، طوسى، ج 7، ص 288؛ المغنى، ج 10، ص 75 و الموسوعة الفقهیه، ج 2، ص 22
[4] -سنن ابى داوود، ج 2، ص 339 و بحارالانوار، ج 30، ص 681
[5] - الموسوعة الفقهیه، ج 2، ص 23
[6] - نحل، آیه 106
[7]- جواهر الکلام، ج 41، ص 610؛ تحریرالوسیله، ج 2، ص 445 و الموسوعة الفقهیه، ج 2، ص 22
[8]-. وسائل الشیعه، ج 15، ص 369؛ بحارالانوار، ج 2، ص 280 و کنز العمال، ج 4، ص 233